.

.

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

ما اگر مای تو یا مای خودیم

طبق حرف لفظ معنای خودیم


از ازل گفتیم باری تا ابد

حالیا محو تماشای خودیم


از دل محراب تا بتخانه‌ها

مسجد و دیر و کلیسای خودیم


«لیس للانسان الا ما سعی»

کفر و ایمان لا و الای خودیم


مستی و هشیاری آمیخته

باده و مخمور و مینای خودیم


گرچه در ظاهر بهم پیوسته‌ایم

آدم خویشیم و حوای خودیم


گوش اگر باشیم آمین دست ماست

چشم اگر باشیم بینای خودیم


پا اگر باشیم راهی دور نیست

سر اگر زیر قدم‌های خودیم


جز همین ما نیست در دست کسی

قیمت و بازار و کالای خودیم


نقش‌ها نقاشی تقدیرهاست

زشت و زیبا نیک و بد جای خودیم


ای تماشا چشم‌بندی تا کجا

شعر تر بنویس انشای خودیم


ابر باران برف بوران رود موج

قطره‌ای در بحر دریای خودیم


منطق نطقیم و گویای بیان

از الف تا یا الفبای خودیم


تا هنوز امروز دارد امتداد

در همین دیروز فردای خودیم

  • ۰ نظر
  • ۰۳ ارديبهشت ۰۳ ، ۱۲:۰۰

از هرچه بخواهید فراهم داریم

از زیر بگیر تا برو بم داریم

ترش و شیرین و شور درهم داریم

بین متشابهات محکم داریم

  • ۰ نظر
  • ۳۱ فروردين ۰۳ ، ۱۱:۰۰

نیش و نوش باهمه زنبور

حامل زیر و بمه زنبور


ذره همرنگ خورشیده

شاهکار عالمه زنبور


مست شیرین‌کاری وحیه

از خدا خاطرجمه زنبور


اهل کوه و جنگله اما

همنشین آدمه زنبور


هندسه استاد استاداس

منطقش مستحکمه زنبور


حرف جمع و جمعیت باشه

اتحاد محکمه زنبور


بس که این موجود پرخیره

هرچقد باشه کمه زنبور


کار و بارش خدمت خلقه

خواجه صاحب‌دمه زنبور


از عسل بشناس زنبورو

مخمله ابریشمه زنبور

  • ۰ نظر
  • ۲۶ فروردين ۰۳ ، ۱۴:۰۰

به او از او که او برنامه اوست

زمین تا آسمان هنگامه اوست

 

به او بیننده چشم خواب و بیدار

از او هر چیز در هستی پدیدار

 

که او نور است و بینش بازتابش

تماشا جلوه‌زار آفتابش

 

پدیدآری که دیدارش محال است

شبیه هرچه خوانندش خیال است

 

به ناز او نیاز آیینه‌پرداز

سرانجامی برای هر سرآغاز

 

زبان‌ها نارسا در فکر نامش

جهان‌ها مست پژواک سلامش

 

زمان از قدمت او در تحیر

تمام لحظه‌ها از بودنش پر

 

توانی در حضور خلق جاری

نظامی برقرار از برقراری

 

توانش نیستی را هست کردن

عدم را با هوی سرمست کردن

 

به قول عقل در تن جان دمیدن

به خویش از عشق ایمان آفریدن

 

به جان ابلاغ حکم عقل کردن

هم او بودن هم او را نقل کردن

 

به دست باد نقاشی کشیدن

به او با او از او تا او رسیدن

*

صدایی آفرینش را رقم زد

نیاز اهل بینش را رقم زد

 

به خط نور زد بر لوح خورشید

که باید بر تمام خلق تابید

 

نخستین صورت هستی عیان شد

محمد آمد و بودن بیان شد

 

بیان ظرفیت آگاهی از اوست

که هم راه است و هم همراهی از اوست

 

محمد رهبر آزادگان است

رفیق از قلم افتادگان است

 

تماشا و دریافت