از هرچه بخواهید فراهم داریم
از زیر بگیر تا برو بم داریم
ترش و شیرین و شور درهم داریم
بین متشابهات محکم داریم
از هرچه بخواهید فراهم داریم
از زیر بگیر تا برو بم داریم
ترش و شیرین و شور درهم داریم
بین متشابهات محکم داریم
نیش و نوش باهمه زنبور
حامل زیر و بمه زنبور
ذره همرنگ خورشیده
شاهکار عالمه زنبور
مست شیرینکاری وحیه
از خدا خاطرجمه زنبور
اهل کوه و جنگله اما
همنشین آدمه زنبور
هندسه استاد استاداس
منطقش مستحکمه زنبور
حرف جمع و جمعیت باشه
اتحاد محکمه زنبور
بس که این موجود پرخیره
هرچقد باشه کمه زنبور
کار و بارش خدمت خلقه
خواجه صاحبدمه زنبور
از عسل بشناس زنبورو
مخمله ابریشمه زنبور
بلبل که سرود و دشت از خواب پرید
نوروز دمید و صبح خمیازه کشید
شبنم بههوای جستوجو بالا رفت
خورشید به هرچه میتوانست رسید
کثرتیم و امتداد سیر توحیدیم ما
آنچه او خواندیم ما و آنچه او دیدیدم ما
هستی موهوم ما یک لب گشودن بیش نیست *
بر لب انکار هستی مهر تأییدیم ما
چون سراب از چشم غفلتپیشه پیدا میشویم
از من و ما جز نما چیزی نفهمیدیم ما
جمع اضدادیم و از نیرنگ انکار ایمنیم
هم شب نومیدی و هم صبح امیدیم ما
چون شقایق از کویر وهم بیرون آمدیم
تا بهفهم آسمان چون خار پیچیدیم ما
در هوای نور حاجتمند سوی آسمان
آمدیم ای ابر لطفی کن که خشکیدیم ما
یا ببار آور بهار دشت را یا بازگو
تا کجا با خویش در پندار تبعیدیم ما
* از مولانا میرزا عبدالقادر بیدل دهلوی:
هستی موهوم ما یک لب گشودن بیش نیست
چون حباب از خجلت اظهار خاموشیم ما
فرزند نخست آفتاب است سراب
آیینه شوق و اضطراب است سراب
از چشمانداز ابرها سیراب است
از چشم بیابان سر آب است سراب